واژه دیجیتال مارکتینگ این روزها زیاد به گوش میرسد، ولی پشت این کلمه چیست؟ چرا کسب و کارها برای حفظ سهم بازار خود و جذب مشتریان بیشتر به آن احتیاج دارند؟ کسب و کارهای پیشرو چگونه با آن توانسته اند رقبا از میان برداشته و رهبر بازار شوند؟
این روزها اگر به اطراف خود نگاه کنیم بعید است فردی را در حال استفاده از اینترنت و فضای دیجیتال نبینیم. وب سایت ها، اپلیکیشن ها و شبکه های اجتماعی کاملا در زندگی مردم ایران رسوخ کرده اند و دیگر دنیای بدون اینترنت را حتی نمی توان تصور کرد! البته این گستردگی استفاده از اینترنت و ابزارهای دیجیتال از نگاه بیزینس و برای مدیران کسب و کارها یک فرصت بی نظیر است. چرا که دسترسی به مخاطبان هدف کسب و کارها و مصرف کنندگان محصولات و خدمات هیچ وقت به این آسانی نبوده است! گره خوردن زندگی مردم با فضای دیجیتال موجب پیدایش مفهوم جدید و جذابی در بازاریابی به نام “دیجیتال مارکتینگ” شد که در این مقاله قصد داریم به شکل کامل شما را با آن آشنا کرده و مراحل یادگیری و به کارگرفتن آن در کسب و کار را به شما بیاموزیم. پس تا انتهای این مقاله کم نظیر با ما همراه باشید.
در این مقاله به ترتیب به مباحث زیر خواهیم پرداخت:
- مفهوم دیجیتال مارکتینگ (بازاریابی دیجیتال)
- تفاوت بازاریابی کلاسیک با دیجیتال مارکتینگ
- بررسی اصول تبلیغات و ارتباطات در فضای دیجیتال مارکتینگ
- مقایسه ارتباطات یکپارچه بازاریابی با کانالهای دیجیتال
- بررسی اثربخشی و مقرون بهصرفگی دیجیتال مارکتینگ
- نکات مهم در انتقال از فضای آفلاین کسبوکار به فضای آنلاین
- نقشه راه یادگیری دیجیتال مارکتینگ در ایران
- سوالات متدوال درباره دیجیتال مارکتینگ
دیجیتال مارکتینگ چیست؟
در این شیوه بازاریابی نوین تکیه بر ظرفیتهای دیجیتال با محوریت «اینترنت» مدنظر است. این رویکرد به معرفی محصولات و پیشبرد فروش از طریق فضای دیجیتال اصرار دارد. دیجیتال مارکتینگ با منطبق ساختن خود با اصول مارکتینگ و استفاده از رویکردهای مختلف، کاربردپذیری آنها را با زندگی مجازی مشتریان در عرصه وب و اینترنت ممکن کرده و تجارت و کسبوکار و مبادله را با سرعتی برقآسا به عرصه اینترنت کشانده است.

با چنین مقدمهای دیجیتال مارکتینگ به مثابه یک «جعبهابزار اینترنتی» است که به کمک ابزارهای آن استفاده از علم مارکتینگ به شکل دیجیتال و اینترنتی میسر میشود. ابزارهای نظیر گوگل آنالیتیکس، ادوردز، تبلیغات بنری و کلیکی دیجیتال، اپ مارکتینیگ، گیم مارکتینگ، ویدیو مارکتینگ، ایمیل مارکتینگ و سوشال مارکتینگ، موشن گرافیک، سئو و غیره که هر روز گستردهتر میشوند، تنها مشتی از این خروار هستند.
در حقیقت دیجیتال مارکتینگ معرفی و پیشبرد فروش محصولات و برند از طریق یک یا چند رسانه الکترونیکی است. از مهم ترین ویژگی دیجیتال مارکتینگ توانایی سنجش اثربخشی و بازده کمپین های تبلیغاتی و ارزان بودن آن می باشد. همچنین دیجیتال مارکتینگ با انواع مقیاسهای کسب وکار از کوچک تا بزرگ سازگار است. در حقیقت از یک جوان جویای نام با سرمایه چند میلیونی تا یک کسب وکار چند صد میلیاردی مانند اپل میتوانند از ظرفیتهای دیجیتال مارکتینگ استفاده کنند.
نقش دیجیتال مارکتینگ در یک کمپانی چیست؟
در حالی که بازاریابی سنتی ممکن است از طریق تبلیغات چاپی، ارتباطات تلفنی یا بازاریابی فیزیکی همچنان وجود داشته باشد، دیجیتال مارکتینگ همان طور که اشاره شد می تواند به صورت الکترونیکی و آنلاین کار کند. بدین معنی که فرصت های بسیار بیشتری برای برندها جهت دسترسی به مشتریان وجود دارد که شامل ایمیل، ویدیو، شبکه های اجتماعی و موتورهای جستجو می شود.
در این مرحله، دیجیتال مارکتینگ برای بیزینس شما و آگاهی از برند بسیار حیاتی است. به نظر می آید که امروزه تمامی برندهای دنیا حداقل یک وب سایت را دارند و اگر این طور نباشد، حداقل در شبکه های اجتماعی حضور دارند یا دارای یک استراتژی تبلیغاتی دیجیتال هستند. امروزه محتوای دیجیتال و بازاریابی انقدر رایج شده اند که مشتریان به این شیوه به عنوان راهی برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد برندها تکیه کرده و از برندها انتظارش را می کشند.
در نتیجه تمام این صحبت ها، برای داشتن توان رقابتی به عنوان یک صاحب بیزینس، باید حداقل یک سری از جنبه های دیجیتال مارکتینگ را در آغوش بگیرید. از آن جایی که دیجیتال مارکتینگ آپشن ها و استراتژی های بسیار زیادی دارد، می توانید نوآوری بیشتری به خرج داده و تاکتیک های بازاریابی مختلفی را با بودجه مشخص امتحان کنید. با دیجیتال مارکتینگ همچنین می توانید از ابزارهایی مانند Analytics Dashboard برای نظارت بر موفقیت و نرخ بازگشت سرمایه کمپین های خود بیشتر از کاری که می توانید با تبلیغات سنتی محتوا مانند بیلبوردها یا تبلیغات چاپی، بدست آورید.
یک بیزینس چطور دیجیتال مارکتینگ را تعریف می کند؟
دیجیتال مارکتینگ با استفاده از تاکتیک ها و کانال های متعدد برای ارتباط برقرار کردن با مشتریان جایی که بیشتر زمان خود را می گذرانند، یعنی فضای آنلاین تعریف می شود. از خود وب سایت گرفته تا دارایی های آنلاین یک برند؛ تبلیغات دیجیتال، ایمیل مارکتینگ، بروشورهای آنلاین و موارد دیگر تاکتیک های متعدد و متنوعی هستند که زیر چتر دیجیتال مارکتینگ قرار می گیرند.

بهترین دیجیتال مارکترها یک تصویر واضح از نحوه حمایت هر کمپین برای رسیدن به اهداف خود دارند. با توجه به اهداف استراتژی بازاریابی آن ها، بازاریابان می توانند یک کمپین بزرگتر را از طریق کانال های رایگان یا پرداختی که در اختیار دارند حمایت کنند.
به عنوان مثال یک بازاریاب محتوا، می تواند یک سری پست بلاگ برای ایجاد سرنخ از یک کتاب الکترونیکی جدید که بیزینس آن ها اخیراً ایجاد کرده است استفاده کند. بازاریاب شبکه های اجتماعی این بیزینس می تواند در معرفی این پست های بلاگ از طریق پست های ارگانیک و پرداختی در اکانت های شبکه های اجتماعی این بیزینس کمک کند. بازاریاب ایمیلی این بیزینس نیز شاید یک کمپین ایمیلی برای فرستادن اطلاعات بیشتر در مورد بیزینس برای کسانی که کتاب را دانلود کرده اند راه اندازی کند. در ادامه این مقاله در مورد این بازاریابان با نقش های مختلف بیشتر صحبت خواهیم کرد.
آیا دیجیتال مارکتینگ برای تمامی بیزینس ها جواب می دهد؟
دیجیتال مارکتینگ می تواند برای هر بیزینس در هر صنعتی جواب دهد. بدون توجه به چیزی که بیزینس شما می فروشد، دیجیتال مارکتینگ همچنان شامل ایجاد پرسوناهای خریدار شما برای شناسایی نیازهای مخاطبان و ایجاد محتوای با ارزش آنلاین با توجه به این نیازها می شود. اگرچه این بدین معنی نیست که تمامی بیزینس ها باید یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ را به شیوه های مشابه یکدیگر پیاده سازی کنند.
دیجیتال مارکتینگ B2B
اگر حالت بیزینس شما B2B است، فعالیت های دیجیتال شما بیشتر حول محور ایجاد سرنخ آنلاین است با هدف این که کسی با مسئول فروش شما صحبت کند. به همین دلیل، نقش استراتژی بازاریابی شما جذب و تبدیل با کیفیت ترین سرنخ های آنلاین برای تیم فروش شما از طریق وب سایت و کانال های دیجیتال حمایت کننده دیگر است.
علاوه بر وب سایت، بهتر است که فعالیت های خود را روی کانال های بیزینس محور مانند لینکدین متمرکز کنید جایی که دموگرافیک شما بیشتر زمان خود را در آن جا سپری می کنند.
دیجیتال مارکتینگ B2C
اگر حالت بیزینس شما B2C است، با توجه به نقاط قیمتی محصولات شما، معمولاً هدف نهایی فعالیت های دیجیتال مارکتینگ شما جذب مردم به سمت وب سایت و تبدیل کردن آن ها به مشتریان بدون نیاز به صحبت کردن با تیم فروش می باشد.
به همین دلیل، معمولاً خیلی لازم نیست که تمرکز خود را روی ایجاد سرنخ به معنای واقعی خود بگذارید و بهتر است بیشتر تمرکز شما روی ایجاد یک سفر خرید مناسب باشد، از لحظه ای که کسی وارد سایت شما می شود تا لحظه ای که خرید انجام می دهد. این معمولاً بدین معنیست که قابلیت های محصولات شما در محتوا باید در نقاط بالایی قیف بازاریابی باشد چیزی که در B2B معمولاً در مراحل پایین تر است، همچنین شما نیاز به ایجاد فراخوان عمل های (Call to Action) قوی تری نیز دارید.
برای کمپانی های B2C، کانال هایی مانند اینستاگرام و پینترست معمولاً می توانند ارزش بیشتری نسبت به پلتفرم های بیزینس محور مانند لینکدین داشته باشند.
تفاوت بازاریابی کلاسیک (آفلاین) با بازاریابی دیجیتال چیست؟
بازاریابی کلاسیک را «تسهیلگری» برای پیشبرد فعالیتهای اقتصادی میدانند و آن را به عنوان علمی که به بررسی نیازهای مشتری و حتی ایجاد نیاز خاصی میپردازد و بعد با معرفی و عرضه یک محصول، آن نیاز را تامین میکند، معرفی میکنند. با این حال تفاوت بازاریابی کلاسیک و دیجیتال هم ماهوی و هم ابزاریست، بازاریابی جاذبهای و بازاریابی محتوا مشخصا از دل بازاریابی دیجیتال برخواستهاند و ابزارها و کانالهای دیجیتال مارکتینگ، صرفا به همین حوزه تعلق دارند.

از نگاهی دیگر نسبت «بازاریابی دیجیتال» به «بازاریابی کلاسیک» نسبت «موبایل» به «تلفن ثابت» است. در ابتدا موبایل وسیله ای جانبی و حتی اضافی نسبت به «تلفن ثابت» تلقی میشد. با این حال و با رشد تکنولوژی موبایل و آشکار شدن ظرفیتهای حقیقی این ابزار، موبایل نه تنها تلفن ثابت، بلکه مدل ذهنی افراد و سبک زندگی آنها را هم تغییر داد و اکنون به نظر میرسد که این تلفن ثابت است که در برابر موبایل وسیله ای جانبی و اضافه به نظر میرسد.
پیش بینی ما این است که ظرف چند سال آینده واژه «مارکتینگ» جای واژه «دیجیتال مارکتینگ» را بگیرد، ولی به این معنا که دیجیتال مارکتینگ آنقدر جایگاه خود را مستحکم و تحمیل کند که واژه «مارکتینگ» و بار معنایی و هویت و تعریف آن را از آن خود کند و مثلا وقتی میگوییم «مارکتینگ» انگار منظورمان همان «دیجیتال مارکتینگ» است؛ چنانکه وقتی میگوییم «تلفن» منظورمان همان «موبایل» است و نه تلفن ثابت!
به طور کلی فضای دیجیتال مارکتینگ، فضایی منعطفتر، خلاقانهتری داشته و به خصوص برای کسبوکارهای کوچک با بودجه تبلیغاتی اندک فضای نفس کشیدن فراهم میکند.
دو ستون اصلی دیجیتال مارکتینگ بازاریابی آنلاین و آفلاین هستند. در مورد بخش آنلاین مارکتینگ در ادامه مقاله مفصل صحبت خواهیم کرد اما بهتر است قبل از آن، ببینیم آفلاین مارکتینگ چیست و چطور می توان آن را شناسایی و از آن استفاده کرد.
آفلاین مارکتینگ چیست؟
شاید برای شما سوال پیش آمده باشد که مگر بازاریابی آفلاین امروزه در بیشتر نواحی غیرکارآمد نیست؟ شاید هم فکر کنید دیجیتال مارکتینگ بیشتر در فضای آنلاین مارکتینگ مانور داشته و به نظر نمی آید که فعالیت زیادی در بازاریابی آفلاین داشته باشد. خب، در هر دو مورد باید گفت که اشتباه می کنید.
در واقع دیجیتال مارکتینگ در فضای افلاین فعالیت زیادی دارد که به 4 دسته بندی بازاریابی دیجیتال آفلاین تقسیم می شوند. مورد اول این دسته بندی را می توان بازاریابی آفلاین بهبود یافته نامید. این مدلی از بازاریابی است که کاملاً آفلاین بوده اما با دستگاه های الکترونیکی بهبود یافته است.
به عنوان مثال، اگر رستوران شما از iPad برای مشتریان جهت گرفتن سفارشات آن ها استفاده می کند، تجربه آفلاین خوردن مثلاً غذای ایتالیایی، با این دستگاه الکترونیکی بهبود یافته است. مردم دهه هاست که از رسانه های دیجیتال برای بهبود فعالیت های بازاریابی خود استفاده می کنند.
مورد بعدی بازاریابی رادیویی است که شاید برایتان کمی عجیب به نظر برسد و سپس بازاریابی تلویزیونی را داریم و در نهایت بزرگترین و سریع ترین رشد کننده در حوزه بازاریابی آفلاین یعنی بازاریابی موبایل را نیز خواهیم داشت. بیایید کمی با جزئیات بیشتری به این موارد نگاه کنیم.
بازاریابی آفلاین بهبود یافته
تفاوت میان یک بیلبورد در وسط یک بیابان و یک بیلبورد در وسط یک چهار راه خیلی شلوغ در مرکز شهر چیست؟ اندازه؟ محصول؟ خیر، تنها سه حرف، LED، دیودهای ساطع کننده نور. تمامی بیلبوردهای در مرکز شهر الکترونیک هستند. چرا؟ چون در وسط بیابان، کسی با شما برای جلب توجه مردم رقابت نمی کند. اگر یک بیلبورد در آن جا داشته باشید، از قبل برنده اید، اما در مرکز شهر، توجه مخاطب احتمالاً در بالاترین ارزش خود نسبت به تمامی مکان های مختلف دنیا قرار دارد. هزاران نفر روزانه از جلوی این بیلبوردهای مرکز شهر رد می شوند.

اگر می خواهید حواستان پرت شود، اتوبوس ها، تاکسی ها، مبلغانی که در حال فریاد زدن هستند و صد البته بیلبوردهای الکترونیک وجود دارند. بعضی از این بیلبوردها حتی تعامل برانگیز هستند و فیدهای زنده ای از مردم در چهار راه یا عکس هایی از مشتریان را نشان می دهند.
جالب است بدانید که اجاره کردن یک بیلبورد در میدان تایمز شهر نیویورک، چیزی میان 1 تا 4 میلیون دلار برای شما هزینه خواهد داشت. به نظر گران می آید درست است؟ صبر کنید تا تبلیغات مسابقات مهم ورزشی را ببینید. بازاریابی آفلاین بهبود یافته دیگر چه اشکالی دارد؟ امروزه زمانی که وارد یک فروشگاه محصولات Apple یا سامسونگ می شوید چه چیزی می بینید؟
افرادی که روی میزهای حاوی گوشی ها و تبلت های این کمپانی ها خم شده و در حال کار کردن با آن ها می باشند. اگر هر مدل محصول الکترونیکی دارید، دموی محصولات بخش مهمی از استراتژی دیجیتال مارکتینگ شماست.
تصویر پایینی تصویر خیلی خوبی است. اگر این تصویر را بیاد بیاورید، می توانید خود را به عنوان یک کودک خیلی خوش شانس در نظر بگیرید. این یک دیسک دمو از پلی استیشن 1 است و تعداد زیادی از این دیسک ها به همراه دیگر بازی ها و حتی بعضی مواقع مجلات به کاربران اهدا می شد.
همین موضوع برای مجله های کامپیوتری هم صدق می کرد. یادتان است که این مجلات به همراه یک سی دی و دی وی دی بودند و شما نمی توانستید برای قرار دادن این سی دی ها درون هارد درایو خود و دیدن این که حاوی چه اطلاعاتی هستند صبر کنید؟
کمی متفاوت تر با دمو، ما نمونه های محصولات در فرمت دیجیتال را داریم. مردم هنوز هم این کار را انجام می دهند. به تمامی خوانندگان تازه کار شهر خود فکر کنید، آن ها هنوز هم میکس های خود را یا به صورت USB یا حتی از طریق کانال های مختلف در شبکه های اجتماعی قرار می دهند تا شما به موزیک های آن ها گوش دهید. حال زمان آن رسیده به دسته بندی از دیجیتال مارکتینگ نگاه کنیم که احتمالاً قدمت بیشتری نسبت به دیگر موارد لیست دارد.
بازاریابی رادیویی
بیش از 100 سال از اولین پخش زنده رادیویی می گذرد و رادیو همچنان هم وجود دارد. از آن جایی که رادیو عملکرد خوبی در انتقال یافتن به اینترنت انجام داده است، ضربه ای به مهلکی تلویزیون در این زمینه دریافت نکرده است. جالب است بدانید که:
- بیش از 85 درصد جمعیت امریکا هر هفته به رادیو گوش می دهند
- به صورت میانگین مخاطبان رادیو روزی 2 ساعت وقت خود را صرف آن می کنند
- 40 درصد از تمامی هزینه های تبلیغات رادیویی برای امریکا است
- تقریباً نیمی از جمعیت امریکا به رادیوی اینترنتی حداقل یک بار در ماه گوش می دهند
سودآوری از طریق رادیو نیز هنوز به قوت خود پا بر جاست. در واقع تنها در امریکا سالانه بیش از 4 میلیارد دلار سودآوری از طریق رادیو کسب می شود. به جز ایجاد یک تبلیغ خلاقانه و صاحب سبک در رادیو که عملکرد خوبی از خود به جای بگذارد، دیگر چه کاری می توان انجام داد؟ اخیراً، رادیوی اینترنتی یک حرکت جالب انجام داده است، کاری که اکثر پادکست ها امروزه انجام می دهند یعنی تبلیغ کردن در شروع یک برنامه.
اگر شما میزبان برنامه ای با موضوعی مشخص هستید، پیدا کردن یک ایستگاه رادیویی محلی و قرار گرفتن در یک برنامه، مورد مصاحبه قرار گرفتن یا مذاکره بر سر انجام یک معامله با آن ها همگی می توانند کارهای ساده ای باشند. زمانی که این کار را انجام دادید، مطمئن شوید که اسپانسر کسب کنید تا یک کاندیدای اصلی برای ایستگاه بوده و آن ها به شما بهترین جایگاه و بهترین زمان برای پخش را بدهند. در بیشتر موارد، خوب کار کردن در رادیو به معنی سرگرم کننده بودن است.
بازاریابی تلویزیونی
بازاریابی تلویزیونی یک امر اجتناب ناپذیر است و به احتمال زیاد هیچوقت از بین نخواهد رفت. این صنعت همچنین به راحتی به عنوان صنعتی به حساب می آید که بیشترین میزان پول در آن سالانه هزینه می شود.
از زمانی که Google Video به Youtube تبدیل شد، کارایی تبلیغات تلویزیونی به صورت مستمر در حال کاهش پیدا کردن است. چه کسی دوست دارد که یک برنامه تلویزیونی حوصله سر بر ببیند که مجری آن نمی داند چه می گوید، در حالی که می توانند بسیاری از یوتوبرهای مختلف که در حوزه کاری خود تخصص داشته و ویدیوهای خنده دار و سرگرم کننده ای می سازند را ببیند؟ صد البته که تمامی این موارد نیز کاملاً رایگان است.
پس چرا تبلیغات تلویزیونی تقریباً بی ارزش هستند، در حالی که به صورت میانگین مردم روزانه 4 ساعت وقت خود را صرف تماشای تلویزیون می کنند؟ این تبلیغات مشخص و دقیق نیستند. تبلیغات تلویزیونی نامشخص هستند. در دنیایی که شامل موتورهای جستجو، ری تارگتینگ، شبکه های اجتماعی و ایمیل مارکتینگ است، ما خیلی به بازاریابی شدن حول محور محصولاتی که به آن ها اهمیت می دهیم عادت کرده ایم، انقدر که به صورت ناخودآگاه هر چیزی که به ما مرتبط نباشد را به راحتی نادیده می گیریم.
حتی اگر مجبور شویم که یک فیلم را از تلویزیون تماشا کنیم چون هنوز وارد Netflix یا پلتفرم های مشابه آن نشده است، تمام آن را ضبط کرده و در زمان پخش شدن تبلیغات ویدیو را به جلو می زنیم. ما عادت کرده ایم که روی همه چیز کنترل کامل داشته باشیم. بازاریابان باید باهوش تر و بهتر عمل کنند. تبلیغات تلویزیونی تمامی افرادی که در حال تماشای برنامه هستند را هدف قرار می دهند.

ممکن است تبلیغ یک رژ لب را ببینید که به دنبال آن تبلیغ بیسکوئیت های Oreo است و در نهایت یک فست فود، در حالی که شما مردی 22 ساله و دارای دیابت هستید! چنین فردی هدف افتضاحی برای دیدن این تبلیغات محسوب می شود، در زمینه تلویزیون شما هیچوقت نمی دانید که در حال دسترسی پیدا کردن به چه کسانی هستید، تنها می توانید تعداد چشمانی که تبلیغ شما را می بینند را بدانید.
با توجه به موارد گفته شده، آیا می توان گفت که تبلیغات تلویزیونی کاملاً از بین رفته است؟ نه کاملاً. همچنان یک مدل تبلیغ تلویزیونی وجود دارد که ارزش اجرا دارد اما هزینه بر است.
یادتان است که گفتیم اجاره یک بیلبورد در مرکز شهر می تواند میلیون ها تومان هزینه برای شما داشته باشد؟ جالب است بدانید که یک تبلیغ 60 ثانیه ای میان پخش زنده مسابقات ورزشی مهم مانند فوتبال می تواند برای شما بیشتر از 100 میلیون تومان هزینه داشته باشد! با توجه به میزان وایرال و بیاد ماندنی بودن این تبلیغات، آن ها می توانند خرج هزینه های خود را دربیاورند.
تقریباً می توان گفت که 10 درصد از به اشتراک گذاری های مربوط به تبلیغات تلویزیونی در شبکه های اجتماعی از تبلیغات حین پخش مسابقات مهم ورزشی هستند و این آمار در مورد بازدیدهای در یوتوب که به سمت ویدیوهای مربوط به تبلیغات تلویزیونی می روند به 8 درصد می رسد. تبلیغات حین برنامه های مهم ورزشی معمولاً بیشترین نرخ بازگشت را دارند، مثلاً در نظرسنجی گرفته شده از بینندگان برنامه Super Bowl در امریکا مشخص شد که نیمی از آن ها تبلیغ مربوط به کمپانی Budweiser را به خاطر داشتند.
نکته مهم تر این است که این تبلیغات می توانند به دارایی های آنلاین تبدیل شده و در طی زمان میلیون ها بار بازدید شوند، مانند این تبلیغ معروف Star Wars توسط کمپانی خودرو سازی Volkswagen که تا به امروز بیش از 62 میلیون بار بازدید شده است.
موضوع ناراحت کننده این است که حتی در مورد تبلیغات حین مسابقات ورزشی که بالاترین نرخ بازگشت را دارند نیز بسیاری از آن ها به سرعت به فراموشی سپرده می شوند. در واقع 200 میلیون دلاری که کمپانی های مختلف به صورت سالانه در سراسر دنیا برای تبلیغات تلویزیونی پرداخت می کنند به سختی توجیه می شوند، چرا که تنها در امریکا از میان هر 10 نفر یک نفر از آن ها یک اکانت Netflix دارد و این آمار روز به روز در حال افزایش یافتن است.
تلویزیون به نحوی که ما آن را می شناسیم به زودی خواهد مرد و فضای بیشتری را در اختیار تجربیات اختصاصی تر و شخصی سازی شده تری که در حال عادت کردن به آن ها هستیم ایجاد خواهد کرد. بنابراین اگر برنامه ای برای اجرای بازاریابی دیجیتال آفلاین دارید، پیشنهاد می کنیم که زمان و پول خود را صرف تمرکز کردن روی یک پلتفرم بازاریابی یا کانال دیگری در آینده کنید. مانند موردی که در بخش بعد می خواهیم به آن بپردازیم.
بازاریابی موبایل
ما هنوز هم این موضوع را به خوبی متوجه نمی شویم و یا به اندازه ای که حقش است به آن اهمیت نمی دهیم. گوشی های هوشمند فوق العاده هستند!
امروزه بیش از 80 درصد کاربران اینترنت یک تلفن هوشمند دارند و در سال 2014، تعداد افرادی که از طریق تلفن های هوشمند خود به اینترنت دسترسی داشتند از افرادی که با لپتاپ یا کامپیوتر به اینترنت متصل می شدند بیشتر شد. موبایل مارکتینگ امروزه در دنیای ما وجود دارد و در سال 2016 میزان هزینه های انجام شده برای تبلیغات موبایلی بیشتر از هزینه های انجام شده برای تبلیغات دسکتاپ بود.
در سال 2020، هزینه های انجام شده برای تبلیغات موبایلی به اندازه هزینه های تبلیغات تلویزیونی خواهد بود، به این می گویند پیشرفت سریع! قبل از این که به مدل بازاریابی موبایلی که می توانید برای کاربران دارای گوشی های هوشمند خود انجام دهید صحبت کنیم، بیایید به یک سری از شیوه های آفلاین بازاریابی محصول نگاهی داشته باشیم.
دو اپلیکیشن در موبایل ها وجود دارند که به شدت دست کم گرفته می شوند در صورتی که روی هر تلفن همراهی چه هوشمند و چه غیر هوشمند قرار دارند، تماس گرفتن و SMS دادن.
تماس سرد (Cold Calling) به عمل تماس برقرار کردن با شخصی بدون هیچ تماس اولیه و سعی بر فروختن چیزی به آن ها گفته می شود. با داشتن آمار تقریبی 3 فروش در روز (بازاریابان به صورت میانگین در روز به 52 نفر زنگ می زنند که معمولاً هر 17 تماس یک بار یک خریدار پیدا می کنند)، این شیوه مقیاس پذیری شبکه های اجتماعی یا ایمیل را ندارد، اما همچنان یک راهکار معتبر برای بازاریابی محسوب می شود.

این تاکتیک جواب می دهد، اما مقیاس خیلی خوبی زمانی که می خواهید به مشتریان نهایی بفروشید (B2C) برای آن وجود ندارد و ایجاد تماس قبل از این که سعی بر فروش داشته باشید می تواند در نهایی کردن معامله به شما کمک کند.
چیزی که بهتر جواب می دهد بازاریابی از طریق پیام دادن است، اپلیکیشنی که در تمامی تلفن های همراه موجود در دنیا وجود دارد. چه به صورت آنلاین و چه به صورت آفلاین، خوانده شدن یک SMS تقریباً حتمی است. اگرچه که قطعاً باید برای فرستادن پیام ابتدا اجازه مخاطب را داشته باشید، به عنوان مثال، به صورت یک عدد یا کلمه ای که آن ها به یک شماره مخصوص پیامک می کنند، ارائه دهندگان سرویس مختلفی هستند که بازاریابی پیامکی را در مقیاس مناسب برای شما فراهم می کنند.
در این قسمت بیایید به چند مثال از نحوه صحیح استفاده از بازاریابی پیامکی نگاهی داشته باشیم.
معامله های مخصوص، کوپن ها و تخفیف ها بهترین شیوه ها برای رستوران ها جهت بدست آوردن مشتریان جدید و تبدیل مشتریان گذری به مشتریان دائمی هستند. سرویس اجاره DVD یعنی Red Box نیز کمپین موفقیت آمیزی در این مورد داشت. آن ها به مشتریان خود اجازه دادند که کلمه DEALS را به شماره مشخصی بفرستند و یک جایزه ببرند.
مشتریان پس از انجام این کار یک تخفیف تصادفی برای اجاره بعدی خود دریافت می کردند، که از 10 سنت شروع شده و تا 1.5 دلار ادامه داشت. در طول تنها 10 روز، آن ها با بیش از 400 هزار مشتری ارتباط برقرار کرده و بیش از 1.5 میلیون پیامک دریافت کردند.
استفاده از متن های یادآوری کننده به عنوان خدمات مشتریان نیز می تواند بازاریابی موبایلی شما را بهبود بخشد، مانند کاری که Walmart انجام می دهد. آن ها به مشتریان زمانی که نسخه شان آماده تحویل است پیغام می دهند. تا به امروز آن ها بیش از 1 میلیارد پیام یادآوری کننده ارسال کرده اند.
یک انتخاب دیگری که می توانید در این قسمت داشته باشید برنامه های وفاداری است، جایی که مشتریان شما می توانند امتیازهای کسب شده در یک اپلیکیشن را هنگام پرداخت کردن از طریق تلفن همراه خود با شما مبادله کنند. تنها 13 درصد از خرده فروش ها از این کار استفاده می کنند، بنابراین این آپشنی است که می تواند به شما در متمایز شدن از رقبا کمک کند.
از آن جایی که 98 درصد از تمامی پیامک های فرستاده شده در دنیا باز می شوند و همچنین 90 درصد از آن ها طی 3 دقیقه اول بعد از تحویل باز می شوند، پیامک ها شیوه ای عالی برای معرفی هدایا و جوایزی هستند که شما می خواهید اهدا کنید.
با تمامی این تفاسیر، یک ناحیه از بازاریابی موبایل وجود دارد که باید از آن اجتناب کنید، کدهای QR. این تصویرهای بارکد مانند قبلاً همه جا ظاهر می شدند و تا چند سال پیش و حتی شاید امروز بعضی از بازاریابان به شدت به آن ها اعتقاد داشتند، اما حقیقت این است که آن ها تقریباً از بین رفته اند.
در سال 2011، تنها 6 درصد از کاربران موبایل در امریکا یک کد QR را اسکن کردند، در تمامی طول سال! تا سال 2012 97 درصد از مشتریان حتی نمی دانستند که یک کد QR چیست!
ما خیلی مطمئن نیستیم که چرا کدهای QR آن طور که باید نتوانستند سر و صدا ایجاد کنند، شاید به خاطر این که سیستم آن ها بیش از حد پیچیده بود. برای اسکن کردن یک کد QR همیشه باید یک اپلیکیشن به خصوص را دانلود می کردید. سپس محتوای مرتبط با آن درون اپلیکیشن باز می شد که معمولاً هم برای موبایل بهینه سازی نشده بود.
برندهای بزرگ نیز هیچوقت برای کدهای QR اهمیت زیادی قائل نشدند و آن ها را در مکان های خیلی بدی قرار می دادند، مانند ایستگاه های مترو بدون هیچ خدمات مشتریان یا تبلیغات تلویزیونی، جایی که می توانستند حداقل برای چند ثانیه در دید عموم قرار بگیرند. بنابراین زمان خود را برای کدهای QR هدر ندهید. بهتر است زمان و پول شما برای بخش های بهتری هزینه شوند.
همان طور که می توانید ببینید، اینترنت تا به امروز تنها مکان برای موفقیت کسب کردن توسط بازاریابان نبوده است. البته که هیچکس نباید فرصت های وب را نادیده بگیرد و در نهایت تمامی بازاریابان باید در بازاریابی آنلاین استاد شوند تا بتوانند کار خود را پیش ببرند اما استفاده کردن از چندتا از این تاکتیک های بازاریابی دیجیتال آفلاین می تواند به شما در قرار ندادن تمامی تخم مرغ ها در یک سبد و ایجاد گوناگونی در شیوه های ایجاد سرنخ فراتر از شبکه های اجتماعی، بازاریابی محتوا و موارد دیگر کمک کند.
بررسی اصول تبلیغات و ارتباطات در فضای دیجیتال مارکتینگ و نمونه آن در بازار ایران
مطابق آنچه از منظر تبلیغات به عنوان نوعی ارتباط انسانی مطرح میشود، در اینجا نیز یک «فرستنده پیام» وجود دارد، پیام به وسیله یک «کانال» به «گیرنده» میرسد تا اثر تبلیغی و ترغیب به خرید انجام شود. در دیجیتال مارکتینگ هم همین قضیه وجود دارد و برای انواع کسبوکارها قابلیت هدف گیری تبلیغاتی انواع مشتریان در سطوح B2C و B2B وجود دارند.

بررسی شواهد هم نشان میدهد که امروزه انواع کسبوکارها از کسب وکارهای اصطلاحا «نیچ»، کسبوکارهای لاکچری و کسب وکارهایی با مخاطب Mass، همه از این فضای بازاریابی دیجیتال بهره مند هستند. از خانواده اسنپ بگیرید که اصولا مشتری انبوه دارد تا فروشگاههای اینترنتی که درخت مینیاتوری (بنسای) میفروشند، تا کمپینهایی که برند لوکس «درسا» و یا تولیدکنندگان خودروهای لوکسی نظیر DS در ایران اجرا کردند، همه از خوان گسترده فضای بازاریابی آنلاین بهره مند شدند.
دیجیتال مارکتینگ را حرفه ای بیاموزید
دوره جامع مدیریت دیجیتال مارکتینگ با تدریس 10 استاد سرشناس ایران
انواع کسب و کارهایی که از دیجیتال مارکتینگ استفاده می کنند
فروشگاههای اینترنتی: مشخصا این کسبوکارها با فروش اینترنتی محصولات روزگار میگذرانند، نمونه مشهور آنها دیجیکالا است، پلتفرمی که با الگوگیری از غولی همچون آمازون مرزهای موفقیت را در ایران جابه جا کرد. هر کسب و کاری که محصولی با قابلیت فروش روی اینترنت داشته باشد در این دسته قرار می گیرد.
تولیدکنندگان سرنخ: خیلی از کسب و کارها عملا محصول و خدماتی را مستقیم از در فضای دیجیتال عرضه نمی کنند. بلکه محصول یا خدمات آنها در دنیای آفلاین ارائه می شود. همچون خود آکادمی دیجیتال مارکتینگ که یک آموزشگاه حضوری در تهران است و کلاس های آموزش دیجیتال مارکتینگ برگزار می کند. در چنین کسب و کارهایی بدست آوردن یک سرنخ از مخاطبان هدف همچون شماره تماس، ایمیل و … اهمیت بسیاری دارد که به بهترین شکل می توانند در فضای دیجیتال با معرفی خدمات خود اطلاعات علاقمندان را جمع آوری کرده و سپس برای بازاریابی تلفنی و حتی حضوری اقدام کنند.
راهنمای کامل برای تولید و پرورش سرنخ و افزایش نرخ تبدیل
مطالعه ی این مقاله دید جامع ای در مورد تولید و پرورش سرنخ در اختیار شما قرار می دهد
پابلیشرها: کسانی که از طریق عرضه محتوای رایگان برای مخاطب تبلیغ دریافت می کنند. سایت های خبری و آموزشی از این قبیل هستند. برای مثال شما در سایت “ورزش 3” اخبار ورزشی و در سایت “چطور” مقالات آموزشی را به رایگان مطالعه می کنید و آن سایت ها از انتشار تبلیغات کسب درآمد می کنند.
پلتفرمهای دوسویه: اینها کسب وکارهایی هستند که از طریق ایجاد ارتباط دو دسته مخاطب، کسب سود میکنند. دو دسته ای که سرویسدهنده و سرویسگیرندهی یک خدمت/محصول هستند. مثلا دیوار، ایوند و حتی اسنپ از این جملهاند.
کسبوکارهای SAAS: یک مفهوم تکنولوژیک که براساس فضای ابری کار میکند. فعالان این دسته به جای فروش یکباره محصول و واگذاری دائم آن، حق استفاده از آن را به نوعی اجاره میدهند. ربات ایران سوشال و سرویسهای CRM که به ازای پرداخت شارژ ماهانه قابل استفادهاند، از این جملهاند.
مقایسه ارتباطات یکپارچه بازاریابی با کانالهای دیجیتال مارکتینگ
در بازاریابی کلاسیک ابزارهایی برای بازاریابی محصولات یک کسب وکار وجود دارند که لازم است به نحوی یکپارچه عمل کنند. در بین این ابزارها با ابزارها و کانالهای بازاریابی دیجیتال، مشابهتها و تفاوتهایی وجود دارد.

بازاریابی مستقیم
بازاریابی مستقیم، ابزاری برای ارتباط مستقیم با مشتریست، عاملی که این ابزار را متمایز میکند، خصوصیت تعاملی آن است. نکته جالب اینکه بازاریابی مستقیم مبتنی بر پایگاه داده مشتریان است. پس بازاریابی مستقیم با ایمیل مارکتینگ و سیستمهای ارتباط با مشتریان (CRM) ارتباط دارد و به نوعی پیش نیاز آنهاست. از آنجایی که این ابزار به طور مستقیم شما را به مشتریان متصل میکند،واسطهها را از میان تولیدکننده/سرویسدهنده با مصرفکننده حذف کرده و سود هر ۲ طرف را بیشتر میکند.
سخن پراکنی (روابط عمومی)
سخنپراکنی مجموعهای از داستانها درباره برند و محصول است که جنبهی تبلیغ مستقیم ندارد و پولی مستقیم بابت آن پرداخت نمیشود، مثلا ما در این مقاله به دجیکالا و اسنپ پرداختیم، بدون اینکه آنها به ما پولی پرداخته باشند. در فضای دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی محتوا و وبلاگنویسی، فعالیتهای تولیدکنندگان سرنخ و حتی با مقداری اغماض رپورتاژ آگهی در سایتهای بزرگ با سخنپراکنی در فضای کلاسیک قابل مقایسه هستند.
ابزار پیشبرد فروش (پروموشن)
هر عملی در بازاریابی که موجب جلب توجه کاربران به محصول یا خدمات شود را اصلاحا پروموشن یا پیشبرد فروش گویند. این ابزار برای افزایش فروش محصول در کوتاه مدت کاربرد دارد، در این ابزار، ارزش اضافی (مثلا تخفیف) به خود مشتری ارائه میشود تا فروش افزایش یابد، کمپینهای بلک فرایدی ای که توسط دیجیکالا و بامیلو انجام شدند، معادل بسیار خوبی از کابرد این ابزار در دیجیتال مارکتینگ هستند.

فروش شخصی
ابزار فروش شخصی عبارت است از مراجعه نیروهای فروش شرکت به صورت شخصی در محل مشتری، این رویکرد در آمریکا بسیار رایج و باعث افزایش فروش است، معادل آن در فضای دیجیتال پیگیری تلفنی مشتریان لید شده در CRM، سیستمهای پشتیبانی چت و پیگیری فروش از طریق دایرکت در شبکههای اجتماعیست.
تبلیغات
تبلیغات در فضای بازاریابی کلاسیک، بسیار رایج و گران است، وقتی در یک رسانه عمومی مانند تلویزیون، رادیو، تبلیغات محیطی (بیلبوردها) محصول خود را تبلیغ میکنید، دست به ریسکی بزرگ با هزینه بالا زدهاید، عملا همه در معرض تبلیغ شما قرار می گیرند، با این حال این خودعرضهگری عمومی شاید اتفاقا باعث شود، که تبلیغ شما در نظر مخاطب هدف، حساسیت و توجهی را ایجاد نکند. در عوض در فضای دیجیتال تبلیغات کلیکی گوگل، تبلیغات بنری، تبلیغات در شبکه های اجتماعی، ایمیل مارکتینگ به عنوان کانالهای دیجیتال مارکتینگ، ابزار تبلیغاتی محسوب میشوند.
بررسی اثربخشی و مقرون بهصرفگی دیجیتال مارکتینگ:
ادعای مهم و البته درست رسانه های دیجیتال این است که میتوانند پیام و نظرشان را با دقت مناسبی به مخاطب هدف برسانند. اما این ادعا چگونه ثابت میشود؟

زمانی یکی از بزرگان تبلیغات کلاسیک گفته بود، البته که تبلیغات خوب است، فقط مشکل اینجاست که اگرچه ما میدانیم ۵۰ درصد تبلیغاتمان اثربخش بوده و ۵۰ درصد آن نبوده، ولی نمیدانیم که این اثربخشی و عدم اثربخشی ۵۰ درصدی ناشی از چه علل و عواملی بوده است تا قسمت غیر اثربخش را اصلاح و قسمت اثربخش را تقویت کنیم!
پس بحث اثربخشی نیز از دیگر مواهب «دیجیتال» است این که پیام شما با چه «کیفیت و کمیتی» به چه «کسانی» رسیده و این چه دردی را از شما دعوا کرده است، شما به ازای هر کلیک و ورودی چه درآمدی کسب کردهاید و ادامه این روند به نفع و صرف شماست یا نه؟ این مزیت، بخش سنجش ROI و دستاورد حاصله برای شما را در مبحث تبلیغات آنلاین مطرح میکند و این تقریبا بدون زحمتی برای شما، بلکه به همت ظرفیت های تکنولوژیک و همت و جدیت بزرگانی نظیر گوگل و دوستان ممکن میشود که با ابزارهایی نظیر گوگل آنالیتیکس این مهم را رقم زدهاند.
نکات مهم در انتقال از فضای آفلاین کسب و کار به فضای آنلاین
در اینجا هم مانند سایر عرصهها و مشخصا مانند کسب وکارهایی با بازاریابی کلاسیک، عدهای شکست میخورند و عدهای پیروز میشوند؛ عده ای به اهداف خود نائل میشوند و عدهای نه. مطالعات موردی زیادی روی کیس های مختلف جهانی و حتی ایرانی انجام شده و از دلایل شکست و موفقیت آنها پرده برمیدارد ما در اینجا میکوشیم به سهم خود نکتههایی را برای شما روشن کنیم:
مسئله مهم Digital Transform:
این مفهوم به انتقال و ادغام رویکردهای استراژیک بازاریابی کلاسیک با بازاریابی دیجیتال اشاره دارد. انتقال و ادغام از فرم 4p کلاسیک به وضعیت دیجیتال: 4p بازاریابی شامل Product, place, price, promotion است. در واقع ورود به بازاریابی دیجیتال ما را از 4p بینیاز نمی کند، بلکه برعکس یک مرحله هم اضافه میشود و آن تطبیق و هماهنگ سازی و «ما به ازاسازی» 4p کلاسیک کسب وکار با فعالیتهای بازاریابی دیجیتال است.

این که محصول ما چه «ویژگیها و مزایایی» دارد، کانالهای توزیع ما کدام هستند. سیاست های قیمت گذاری ما چیست و مهم تر از همه که در دیجیتال مارکتینگ بر روی آن تاکید میشود، «سیاستهای پروموشن» ما چگونه است. جملگی از همین موارد هستند. توجه کنید بازاریابی دیجیتال باید هماهنگ با 4P شما و در امتداد آن باشد، تا پیامهای متناقضی به مخاطب ارسال نشود. در ثانی «مصادیق و مابهازاهای دیجیتالی» این سیاستها که جزو فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ است، باید در برنامههای استراتژیک و عملی تدوین شود.
انتقال و ادغام از STP بازاریابی کلاسیک به پرسونای بازاریابی دیجیتال:
در بازاریابی کلاسیک فرایندی ۳ مرحله ای و الزامی به نام STP به معنای «بخشبندی بازار، هدف گرفتن بخشی از آن و متمایز کردن جایگاه خود برای مخاطبان هدف گرفته شده» وجود دارد. در ابتدا بخشهای مختلف بازار مشخص میشوند، سپس آن دسته که به عنوان مشتری اصلی مدنظر ما هستند انتخاب و گلچین میشوند و آنگاه مشخص می کنیم که می خواهیم با کدام ویژگی نزد آنها شهره و شناخته شویم؟ این ویژگی که براساس آن خود را جایگاهیابی میکنیم، بهتر است نقطه قوت ما و نقطه ضعف رقبا باشد.
با این حال این فرایند نسبتا پیچیده و انتزاعیست و در بازاریابی دیجیتال با پرسونا که عینیتر، ساده تر و کاربردیتر است، مصداق مییابد.
با این حال تاکید ما آن است که در فرایند انتقال دیجیتال، مستقیما پرسونا نسازید، بلکه پرسونای شما مابه ازا و ترجمه ای ساده تر از فرایند STP شما باشد. به عبارت ساده تر ابتدا STP را بسازید و بعد از روی آن پرسونای خود را شکل دهید.

نگاه قیفی در فروش و ایجاد ارزش برای مشتری در مسیر خرید:
در بازاریابی دیجیتال بسیار مهم است که نگاه بلندمدت و تدریجی و مرحله به مرحله داشته باشید، اگر سایت یک کسبوکار را به عنوان «نقطه تماس» اصلی مشتری با بیزینس در نظر بگیریم، مشتری در ابتدا یک «غریبه گذری» است و نباید انتظار داشت که به سرعت و در یک مرحله به خریدار تبدیل شود. شما با «جلب توجه او» او را به یک سرنخ تبدیل میکنید و با «نزدیک شدن» به سرنخ او را به مشتری خود تبدیل میکنید، بدیهی است که اگر این «مشتری جدید» از محصول و خدمات شما راضی باشد، تبدیل به «مشتری بازگشتی و وفادار» شما خواهد شد و در کسوت یک هوادار به رایگان شما را به دیگران توصیه خواهد کرد.
چطور دیجیتال مارکتینگ را پیاده سازی کنیم؟
1 – اهداف خود را تعریف کنید
زمانی که می خواهید دیجیتال مارکتینگ را شروع کنید، شناسایی و تعریف اهداف شما امری بسیار حیاتی است، چرا که شما استراتژی خود را با توجه به این اهداف تعیین می کنید. به عنوان مثال، اگر هدف شما افزایش آگاهی از برند است، ممکن است بخواهید توجه بیشتری را به سمت دسترسی به مخاطبان جدیدتر از طریق شبکه های اجتماعی معطوف کنید.
همچنین ممکن است بخواهید فروش یک محصول بخصوص را افزایش دهید؛ اگر هدف شما این باشد، بهتر است که روی سئو و بهینه سازی محتوا برای بدست آوردن خریداران احتمالی روی وب سایت خود تمرکز کنید. علاوه بر این، اگر فروش هدف شما باشد، می توانید کمپین های پرداخت به ازای کلیک را برای ایجاد ترافیک از طریق تبلیغات پرداختی امتحان کنید. هر هدفی که داشته باشید، شکل دادن به یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ بعد از این که بزرگ ترین اهداف کمپانی خود را تعریف کردید کار خیلی راحت تری است.
2 – مخاطبان هدف خود را شناسایی کنید
یکی از بزرگترین مزایای دیجیتال مارکتینگ داشتن فرصت هدفگیری مخاطبان بخصوص است. اگرچه که شما نمی توانید از این مزیت استفاده کنید اگر ابتدا مخاطبان هدف خود را شناسایی نکرده باشید.

لازم به ذکر است که مخاطبان هدف شما ممکن است بر اساس کانال یا اهدافی که شما برای یک محصول یا کمپین دارید متفاوت باشند. به عنوان مثال، ممکن است متوجه شده باشید که بیشتر مخاطبان اینستاگرام شما جوان هستند و میم های خنده دار و ویدیوهای کوتاه را ترجیح می دهند، اما مخاطبان لینکدین شما متخصصین با سن بالاتر هستند که به دنبال پیشنهادات تاکتیکی تری می باشند. در نتیجه شما باید محتوای خود را به اشکال مختلف برای جلب رضایت این مخاطبان هدف مختلف تولید کنید.
3 – یک بودجه برای هر کانال دیجیتال خود تعیین کنید
درست همانند هرچیزی، بودجه ای که شما تعیین می کنید کاملاً وابسته به المان هایی از دیجیتال مارکتینگ است که می خواهید به استراتژی خود اضافه کنید.
اگر روی تکنیک های اینباند مانند سئو، شبکه های اجتماعی و بازاریابی محتوا برای یک وب سایت متمرکز هستید، خبر خوب این است که به بودجه زیادی اصلاً نیاز ندارید. با بازاریابی Inbound، هدف اصلی ایجاد محتوای با کیفیتی است که مخاطبان شما به آن ها علاقه داشته باشند که لازمه آن اکثراً تنها زمانی است که برای تولید این محتواها صرف می کنید.
شما می توانید به عنوان مثال با هاست کردن یک وب سایت و تولید محتوا با استفاده از CMS های Hubspot شروع کنید. برای کسانی که بودجه محدودی دارند، می توانید با وردپرس بر روی WP Engine شروع کنید، یک قالب ساده از StudioPress انتخاب کنید و سایت خود را بدون نیاز به کدنویسی با استفاده از Elementor Website Builder for WordPress راه اندازی کنید.
به عنوان مثال، برای پیاده سازی تبلیغات هزینه به ازای کلیک (PPC) با استفاده گوگل ادوردز، شما در برابر دیگر رقبای حاضر در صنعت خود برای ظاهر شدن در بالای صفحه نتایج گوگل برای یک کیوورد مرتبط با بیزینس خود مبلغی را پیشنهاد می دهید. با توجه به میزان رقابتی که برای کیوورد مذکور وجود دارد، این مبلغ می تواند به صورت منطقی مقبول باشد یا به شدت گران قیمت، به همین دلیل است که تمرکز کردن بر روی افزایش دسترسی ارگانیک همیشه باید برای شما مهم باشد.
4 – ایجاد تعادل مناسب میان استراتژی های دیجیتال رایگان و پرداختی
یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ به احتمال زیاد نیازمند جنبه های پرداختی و رایگان به صورت همزمان برای موثر عمل کردن است. به عنوان مثال، اگر برای ایجاد پرسوناهای خریدار همه جانبه برای شناسایی نیازهای مخاطبان خود وقت بگذارید و بر روی ایجاد محتوای آنلاین با کیفیت برای جذب و تبدیل این خریداران تمرکز کنید، به احتمال زیاد طی 6 ماه با حداقل هزینه ها برای تبلیغات می تواند نتایج خوبی بگیرید.
اگرچه، در صورتی که تبلیغات پرداختی جزوی از استراتژی دیجیتال شما باشد، نتایج می توانند خیلی سریع تر برای شما رقم بخورند. در نهایت، معمولاً پیشنهاد می شود که روی افزایش دسترسی ارگانیک خود با استفاده از محتوا، سئو و شبکه های اجتماعی برای رسیدن به موفقیت پایدار و طولانی مدت تمرکز کنید. زمانی که شک داشتید، از هر دو استفاده کنید و از پروسه خود همان طور که جلو می روید یاد بگیرید که کدام کانال ها چه پرداختی و چه رایگان بهترین عملکرد را برای برند شما دارند.
5 – دارایی های دیجیتال خود را برای موبایل بهینه سازی کنید
یکی دیگر از اجزای کلیدی دیجیتال مارکتینگ همان طور که قبلاً اشاره شد موبایل مارکتینگ است. در واقع، استفاده از گوشی های هوشمند برای مصرف رسانه های دیجیتال تنها در امریکا 69 درصد آمار را تشکیل می دهد در حالی که استفاده از رسانه های دیجیتال در این کشور توسط دسکتاپ کمتر از نصف است و همه این موارد در حالی است که امریکا در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا خیلی بیشتر از دسکتاپ برای مصرف رسانه های دیجیتال استفاده می کند!

این موضوع بدین معنیست که بهینه سازی تبلیغات دیجیتال، صفحات وب، عکس های شبکه های اجتماعی و دیگر دارایی های دیجیتال برای گوشی های هوشمند بسیار حیاتی است. اگر شرکت شما یک برنامه موبایل دارد که به کاربران اجازه تعامل با برند شما یا خرید محصولات شما را می دهد، اپلیکیشن شما نیز زیر چتر دیجیتال مارکتینگ قرار می گیرد.
افرادی که با برند شما به صورت آنلاین توسط اپلیکیشن موبایل تعامل دارند باید همان تجربه مثبتی را داشته باشند که می توانند با لپتاپ یا کامپیوتر خود داشته باشند. این به معنی پیاده سازی یک طراحی وب سایت موبایل دوست یا تعامل گراست تا باعث شود گشت و گذار در وب سایت شما توسط کاربران موبایل به راحتی انجام شود. این موضوع همچنین به معنی کاهش طول فرم های ایجاد سرنخ شما برای ایجاد یک تجربه بدون مشکل برای کسانی که محتوای شما را دانلود می کنند می باشد. در مورد عکس های شبکه های اجتماعی شما، مهم است که همیشه یک کاربر موبایل را زمان ایجاد آن ها در نظر داشته باشید، چرا که ابعاد عکس ها بر روی دستگاه های موبایل کوچک تر بوده و متن ها ممکن است قطع شوند.
شیوه های بسیار زیادی برای بهینه سازی اعضای مختلف دیجیتال مارکتینگ شما برای کاربران موبایل وجود دارد و زمانی که می خواهید هر استراتژی دیجیتال مارکتینگی را پیاده سازی کنید، بسیار مهم است که در نظر بگیرید که این تجربه چطور روی موبایل ظاهر خواهد شد. با اطمینان حاصل کردن از این که این موضوع همیشه به خاطرتان می ماند، شما تجربیات دیجیتالی ایجاد خواهید کرد که برای مخاطبان شما جواب داده و دائماً نتایجی که امیدوار به کسب آن ها هستید را کسب خواهد کرد.
6 – تحقیقات کیوورد انجام دهید
دیجیتال مارکتینگ کاملاً به معنی دسترسی به مخاطبان هدف از طریق محتوای شخصی سازی شده است، چیزی که بدون انجام تحقیقات کیوورد موثر نمی تواند بدست بیاید.
راه اندازی تحقیقات کیوورد برای بهینه سازی سایت شما و محتوای سئو و اطمینان حاصل کردن از این که مردم می توانند بیزینس شما را از طریق موتورهای جستجو پیدا کنند بسیار اهمیت دارد. علاوه بر این، تحقیقات کیوورد در شبکه های اجتماعی می تواند برای بازاریابی محصولات یا خدمات شما در شبکه های اجتماعی مختلف نیز کمک کننده باشد.
حتی اگر یک استراتژیست سئوی تمام وقت ندارید، باز هم باید این کار را انجام دهید. سعی کنید لیستی از بهترین کیووردها از لحاظ عملکرد که به محصولات یا خدمات شما مرتبط هستند را ایجاد کنید و نسخه های دم دراز آن ها را برای ایجاد فرصت های بیشتر لحاظ کنید.
7 – بر اساس Analyticهایی که ارزیابی می کنید عمل کنید
در پایان، برای ایجاد یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ موثر در طولانی مدت، بسیار مهم است که تیم شما یاد بگیرد بر اساس آنالیتیکس عمل کند. به عنوان مثال، شاید بعد از چند ماه متوجه شوید که مخاطبان شما به محتوای اینستاگرام شما دیگر علاقه مند نیستند، اما عاشق چیزی که در توئیتر می گذارید هستند. البته که این موقعیتی عالی برای ارزیابی دوباره استراتژی اینستاگرام شماست، اما شاید هم نشانه ای از این باشد که مخاطبان شما یک کانال متفاوت را برای استفاده از محتوای برندسازی شده ترجیح می دهند.

در طرف مقابل، شاید یک صفحه وب قدیمی پیدا کنید که ترافیکی که قبلاً دریافت می کرد را دیگر نمی گیرد. شاید بخواهید که این صفحه را آپدیت کنید یا کاملاً از شر آن خلاص شوید تا مطمئن شوید که بازدیدکنندگان شما تازه ترین و مرتبط ترین محتوا را متناسب با نیازهای خود دریافت می کنند. دیجیتال مارکتینگ به بیزینس های فرصت های بسیار متعدد و مختلفی را برای رشد بدون توقف می دهد، اما کاملاً به شما بستگی دارد که از آن ها استفاده کنید یا استفاده نکنید.
چطور می توان دیجیتال مارکتینگ را شروع کرد؟
خبر خوب این است که شروع کردن دیجیتال مارکتینگ کار ساده ای است. بیشتر پلتفرم های تبلیغات آنلاین کار ثبت نام و راه اندازی اولین کمپین را برای شما ساده کرده اند. هدف از هر کمپین موفقیت آمیز دیجیتال مارکتینگ اما تنها یک راهنما نیست. بدون توجه به این که چه استراتژی را می خواهید اتخاذ کنید، این 4 سوال را باید قبل از شروع به دیجیتال مارکتینگ پاسخ دهید.
1 – چقدر باید پول دربیاورید؟
برای فهمیدن هزینه هایی که برای دیجیتال مارکتینگ خواهید داشت، اول باید مشخص کنید که اهداف شما چه هستند. نحوه راهبرد شما در قبال دیجیتال مارکتینگ می تواند با توجه به این که هدف شما افزایش کلیک ها، تبدیل ها یا سرنخ ها، فروش، درآمد یا یک نرخ بازگشت سرمایه مشخص باشد متفاوت باشند.
زمانی که به سراغ این کار می روید، هدف نهایی هر فعالیت بازاریابی باید نرخ بازگشت سرمایه باشد. چرا که اگر هزینه های دیجیتال مارکتینگ شما هیچ درآمد سودآوری را برای بیزینستان به ارمغان نمی آورد، چرا در حال بازاریابی آنلاین هستید؟
کلیک ها و حتی تبدیل ها عالی هستند، اما بیزینس شما از کلیک ها یا تبدیل ها پول در نمی آورد. از فروش پول در می آورد! با در نظر داشتن این نکته، اولین چیزی که باید مشخص کنید قبل از این که در مورد بودجه دیجیتال مارکتینگ خود تصمیم بگیرید این است که چه میزان درآمد را می خواهید. زمانی که این موضوع مشخص شد، می توانید از این اطلاعات برای مشخص کردن این که چقدر هزینه تبلیغات برای رسیدن به این هدف درآمدی لازم است استفاده کنید.
اندازه گیری و بهینه سازی نرخ بازگشت سرمایه (ROI)
در دیجیتال مارکتینگ
2 – برای چه کسانی بازاریابی می کنید؟
زمانی که متوجه شوید چه میزان پول از دیجیتال مارکتینگ می خواهید، باید مشخص کنید که برای چه کسانی بازاریابی می کنید. این امری حیاتی است، چرا که پرسوناهای خریدار مختلف نیازمند تاکتیک های مختلف بازاریابی هستند و از این هم مهم تر، پرسوناهای خریدار متفاوت به مدل های مختلفی از خریداران تبدیل می شوند.
بنابراین اگر نتوانید پرسوناهای خریدار خود را درک کنید، نمی توانید استراتژی های دیجیتال مارکتینگ موثر ایجاد کنید. اگر تیم فروش دارید، صحبت کردن با آن ها می تواند یکی از سریع ترین راه ها برای بدست آوردن پرسونای خریدار موثر باشد. چرا که این افراد هستند که بیشتر از بقیه با مشتریان صحبت می کنند، درست است؟ اگرچه که حتی با صحبت کردن با تیم فروش و انجام مقداری تحقیقات هم برای رسیدن به سطح جزئیاتی که برای ایجاد یک استراتژی موثر دیجیتال مارکتینگ نیاز دارید کافی نیستند. برای انجام این کار، باید تلفن خود را بردارید و به مشتریان خود زنگ بزنید.
از آن ها بپرسید که چطور شما را پیدا کردند، چرا تبدیل شدند و چطور متقاعد شدند که به شما مبلغی را پرداخت کنند. این اطلاعات به شما تحلیل های بسیار زیادی برای پیاده سازی در بازاریابی و پروسه فروش می دهد که می توانید از آن ها برای بهبود عملکرد تبلیغات خود و انتخاب بودجه بازاریابی استفاده کنید.
3 – ارزش مشتریان شما چقدر است؟
معمولاً افراد به پرسوناهای خریدار به عنوان شیوه ای مناسب جهت ایجاد یک استراتژی بازاریابی موثر نگاه می کنند. پرسوناهای خریدار برای این کار عالی هستند، اما آن ها همچنین بخش مهمی از ایجاد یک برنامه دیجیتال مارکتینگ می باشند.
به عنوان مثال، فرض کنید که شما در حال تبلیغات کردن برای یک کمپانی SaaS تحت عنوان SaaS-A-Frass هستید که این ساختار قیمتی را دارد.
در این موقعیت، شما احتمالاً در حال هدفگیری 3 پرسونای خریدار متفاوت هستید:
- بیزینس کوچک – استیو
- بیزینس متوسط – مندی
- بیزینس بزرگ – ادوارد
استیو دارای نیازهای بیزینسی بسیار کوچکتر و ساده تر نسبت به ادوارد و مندی است، بنابراین وی احتمالاً پکیج استارتر را انتخاب خواهد کرد. مندی احتمالاً خواهان پکیج Professional است و ادوارد نیز به احتمال زیاد پکیج Enterprise را انتخاب می کند. با در نظر گرفتن این که استیو، مندی و ادوارد تقریباً 14 ماه، 4 سال و 9 سال با بیزینس ما همراه باشند و 5، 20 و 100 لایسنس را از ما خریداری کنند، ارزش زندگانی برای هر کدام از این پرسوناها به این صورت خواهد بود.
- استیو: 1750 دلار
- مندی: 72 هزار دلار
- ادوارد: 590 هزار دلار
این اعداد به نظر هیجان انگیز می آیند، اما تمام این پول سود نیست. یک کمپانی SaaS معمولی تقریباً 22 درصد حقوق می دهد، 0 درصد به فروش می دهد و 40 درصد هزینه های اضافی دارد، که تقریباً باعث می شود حدوداً 29 درصد از ارزش زندگانی هر موکل برای آن ها باقی بماند. بدین معنی که به زبان ساده، بیزینس فرضی ما باید کمتر از هزینه های پایین هزینه کند تا بتواند یک مشتری از فیس بوک بدست بیاورد.
حداکثر هزینه بدست آوردن
- استیو: 50 دلار
- مندی: 880 دلار
- ادوارد: 100 دلار
اگر بیزینس ما بتواند هزینه های کسب مشتری خود را پایین تر از ارقام بالا نگه دارد، درآمد خواهد داشت. اگر هزینه کسب مشتری بیشتر از ارقام بالا برای هر مشتری باشد، ما ضرر خواهیم کرد.
حال متوجه شدید که چرا پرسوناهای خریدار انقدر برای بودجه بندی مهم هستند؟ البته که بازار خیلی کم پیش می آید که از ادواردها اشباع شده باشد، بنابراین بیزینس ما به ترکیبی از این معاملات برای رسیدن به اهداف درآمدی خود نیاز دارد. این ترکیب می تواند بودجه فیس بوک ما را تعیین کند. بنابراین اگر بیزینس ما تمایل دارد که 0.18 دلار روی بازاریابی جهت ایجاد 1 دلار ارزش زندگانی هزینه کند، ما می توانیم ارقام پایین را برای هر پرسونای خریدار تقبل کنیم.
هزینه به دست آوردن مشتری
- استیو: 315 دلار
- مندی: 960 دلار
- ادوارد: 200 دلار
اگر بیزینس ما نمی تواند مشتریان دست به نقد از یک پرسونای خریدار مشخص را در یک نقطه قیمتی پایین تر از این ارقام ایجاد کند، بهتر است که اطراف این پرسونای خریدار بازاریابی انجام ندهد. اگرچه که اگر فعالیت های بازاریابی ما در حال حاضر خریدارانی از هر کدام از پرسوناها ایجاد می کند، بیزینس ما می تواند از این اطلاعات جهت محاسبه بودجه بازاریابی خود استفاده کند.
4 – چقدر باید برای رسیدن به اهداف خود هزینه کنیم؟
در این مرحله، اوضاع خیلی ساده هستند. هزینه به دست آوردن مشتری، میانگین سفارشات خرید و میانگین تعداد خریدها را در نظر بگیرید و آن ها را در ماشین حساب وارد کنید!

حالت پیشفرض این ماشین حساب بودجه ماهانه و نرخ بازگشت سرمایه بیزینس ما را نشان می دهد، با در نظر گرفتن این که بیزینس ما می خواهد 2.425.500 دلار درآمد جدید از دیجیتال مارکتینگ را به صورت ماهانه داشته باشد و آن ها مصمم به انجام این کار هستند، فعالیت های بازاریابی آن ها در ماه باید بتواند حداقل 100 فروش ایجاد کند.
طبق مثال ما، یک استیو جدید 125 دلار به صورت ماهانه به صورت میانگین 14 ماه پرداخت می کند، یک مندی جدید ماهانه 1500 دلار به صورت میانگین 48 ماه پرداخت کرده و یک ادوارد جدید نیز ماهانه 15 هزار دلار برای 108 ماه پرداخت می کند.
با قرار دادن تمامی این موارد در ماشین حساب، بیزینس ما به بودجه ای بالغ بر ماهانه 348.300 دلار برای دست یافتن به اهداف درآمدی ارزش زندگانی جدید خود نیاز دارد. می بینید؟ گفتیم که این بخش ساده است! برای این که اوضاع از این هم بهتر شود، شما می توانید از ماشین حساب برای محاسبه بودجه کلی دیجیتال مارکتینگ خود استفاده کنید یا می توانید یک استراتژی بخصوص را برداشته و از آن برای فهمیدن این که آیا این استراتژی برای بیزینس شما منطقی به نظر می رسد یا خیر استفاده کنید. مثلاً، اگر شما به هزینه برای کسب مشتری 75 دلاری نیاز دارید، اما میانگین هزینه به ازای کلیک شما در گوگل ادوردز 25 دلار است، ادوردز شاید کانال دیجیتال مارکتینگ مناسبی برای شما نباشد.
حال همان طور که احتمالاً تصور کرده اید، این راهکار ارزیابی بی نقصی برای این که شما به اهداف درآمدی خود می رسید یا خیر نمی باشد. این ماشین حساب تنها به اندازه اطلاعاتی که شما به آن می دهید دقت دارد اما خیلی بهتر از تصادفی انتخاب کردن درآمد ماهانه و امیدوار بودن به این که دیجیتال مارکتینگ به خودی خود نتایجی را که می خواهید برایتان ایجاد می کند، می باشد.
نقشه راه یادگیری دیجیتال مارکتینگ
اصول دیجیتال مارکتینگ
هر کاری اصولی دارد و دیجیتال مارکتینگ هم از این قاعده مستثنی نیست؛ پس شما در ابتدا باید با «اصول دیجیتال مارکتینگ» آشنا شوید
برای آشنایی کلی با دیجیتال مارکتینگ لازم است به طور اجمالی، اصول، ابزارها، کانال ها و استراتژی های بازاریابی دیجیتال به شکل کامل آشنا شده و نحوه استفاده کاربردی از آنها را یاد بگیرید. همچنین بحث تحلیل و ارزیابی اثربخشی فعالیت های انجام شده و تصحیح آنها نیز از دیگر موارد مهم برای فردی است که قصد تسلط اصولی بر دیجیتال مارکتینگ را دارد.
وردپرس (طراحی و مدیریت وب سایت)
آشنایی با ابزارهای مدیریت محتوا نظیر وردپرس هم برای دیجیتال مارکتر شدن لازم است، در حال حاضر یک سوم وب سایت های دنیا با وردپرس طراحی شده اند و یک متخصص این حوزه باید بداند که برای وب سایت خود از کدام قالبها و افزونهها استفاده کنید و اصولا چطور یک سایت برای خود دستوپا کرده و آن را رشد بدهد.
بازاریابی محتوایی
از طرفی وردپرس صرفا یک ابزار است، اگر «بازاریابی محتوا» را ندانید، چگونه محتوا تهیه کنید و آن را به زبان چه کسی تعریف کنید. لازم است با فرایندهای هدفگذاری، مخاطبشناسی، استراتژی محتوا، تقویم سردبیری، تولید محتوا، انتشار محتوا، ترویج محتوا، تجزیه و تحلیل و گزارشگیری آشنا شوید. شما با تولید محتوای هدفمند خواهید توانست مخاطبان کسب و کار خود را به رایگان جذب وب سایت تان کرده و با خود و خدمات تان آشنا کنید. این شیوه هر روز در حال گسترش بیشتری است و وب سایت هایی همچون علی بابا، دیجی کالا، اسنپ فود، لست سکند و … به خوبی از آن بهره می برند.
سئو (بهینه سازی وب سایت برای موتورهای جستجو)
با این حال هر محتوا توسط ۲ ارزیاب بررسی میشود، یکی مخاطبان و دیگری موتورهای جستجو! در حقیقت مخاطبان مطلب شما را نمیبینید، اگر مطلب شما باب میل موتورهای جستجو نباشد و سایت شما و مطالب آن اصطلاحا «سئو» نشده باشد. پس یک دیجیتال مارکتر لازم است حداقل با مبانی سئو نظیر تحقیق کلمات کلیدی و مثلث سئو، نحوه عملکرد موتورهای جستجو، OffPage Seo و OnPage Seo آشنا شده و مثلا قادر باشد، اثربخشی و نحوه عملکرد Backlinkها را توضیح دهد.
بازاریابی در شبکههای اجتماعی
با این حال تمام سهم محتوا، مربوط به وبسایت شما نیست، شبکههای اجتماعی هم در ترویج و انتشار محتوا و هم در تهیه محتوای مستقل نقش دارند و از بعضی جهات بر محتوای اصطلاحا وبلاگی پیشی میگیرند؛ از طرفی شما با پا گذاشتن به شبکه های اجتماعی با اینفلوئنسرهایی مواجه میشوید که تاثر آنها در صورت انتخاب درست به عنوان نوعی «سفیر تبلیغاتی کسب وکار» برکسی پوشیده نیست و این اعمال نفوذ از طرف آنها به وسیله شبکههای اجتماعی انجام میشود.
نکته دیگر آن که بین خود شبکههای اجتماعی و نوع فعالیت در آنها تفاوتها و ریزهکاریهایی وجود دارد، مثلا بین لینکدین و اینستاگرام تفاوت ماهوی وجود دارد که هر مارکتر باید بداند.
دوره آموزش بازاریابی در شبکههای اجتماعی
هرآنچه درباره استفاده اثربخش از شبکه های اجتماعی برای بازاریابی باید بدانید
ایمیل مارکتینگ
باید به عنوان یک دیجیتال مارکتر، حواستان باشد، برای اینکه هدف نهایی شما محقق شود و پول از مشتری بگیرید باید هر لحظه حواستان به او باشد و چشم از او برندارید و وضعیت را در مراحل مختلف پیگیری کنید، آنچه به طور نظری در مفاهیم «مسیر سفر مشتری»، «تبدیل مشتری بالقوه به بالفعل» و «بازگشت مشتری» مطرح میشود به طور عملی در ECRM نمود مییابد. ECRM شامل سیاستها و رویکردها، ابزارها و مراحل ایمیل مارکتینگ، پوش نتیفیکیشن و SMS مارکتینگ بوده و شما با یادگیری تکنیکهای حرفهای E-CRM به درکی صحیح از مفاهیم سفر مشتری و چرخه عمر رسیده و تفاوت آنها را متوجه میشوید. در نهایت هنگامی که به نحوه پیادهسازی تاکتیکهای عملیاتی، بهینهسازی و متریکهای کانالهای ایمیل، پوش نوتیفیکشن و SMS مسلط شوید میتوانید ادعا کنید که ECRM را یاد گرفتهاید.
تجزیه و تحلیل اطلاعات با گوگل آنالیتیکس
اگر یادتان باشد ما به قابلسنجش بودن فعالیتهای بازاریابی دیجیتال اشاره کردیم، اما این چگونه محقق میشود؟ ابازر گوگل آنالیتیکس یک عصای جادویی است که باید در اختیار هر دیجیتال مارکتر باشد، شما باید نحوه کار با آن را بدانید تا بتوانید، فعالیتها و کمپینهای تبلیغاتی خود، درآمد، هزینه و سود و بازده را بر اساس شاخصهایی در ابعاد مختلف بسنجید. باید بدانید که مخاطبان از کداک کانالها جذب شده و رفتار آنها در سایت چگونه بوده؟ برای جذب هر مخاطب چهقدر هزینه کرده اید و آن چهقدر برای شما درآمد داشته است. نسبت مشتریان برگشتی به مخاطبان تازه چگونه است و هرکدام چه ارزشی برای شما دارند؟
طراحی کمپین های تبلیغاتی
یک نکته مهم در بازاریابی دیجیتال که باید بر آن مسلط باشید، انتخاب از بین ابزارهای مختلف است تا گیج نشده و بودجهتان را هدر ندهید. پس باید «طراحی و برنامه ریزی» کمپین های تبلیغاتی را بدانید تا با تسلط عمیقتر بر ابزارها و کانالهای دیجیتال، بتوانید بسته به بودجه، کسب وکار و عملکرد رقبا کمپینهای خود را طراحی کنید.
استراتژی دیجیتال مارکتینگ
اما عوامل گفته شده، همه زمانی سودمند است که اطلاعات و دانش کسب شده به شما قدرت هدف گذاری و تدوین استراتژی را با تحلیل موقعیت، تحلیل مشتری و نقشه سفر آن و تحلیل رقیب بدهد، در این راه ابزارهایی نظیر Similarweb بسیار به شما کمک میکنند. در ثانی باید با مبحث مربوط به بهبود نرخ تبدیل و KPI های استراتژیک با توجه به بیزنس مدل هر کسب وکار دیجیتال هم آشنا شوید.
قیمتگذاری و تخفیف
نهایتا سیاستها و تحلیلهای شما هرچهقدر خوب باشند، اثربخشی دیجیتال مارکتینگ بر سیاست های قیمت گذاری و تخفیفدهی استوار است، این که چه زمانی تخفیف بدهید و چه میزانی و بر چه اساسی بسیار مهم است. فروختن بیش از حد گران و یا ارزان محصول هر دو شما را متضرر می کند، بدین نحو که اولی مشتری را می پراند و دومی محصول را بیاعتبار کرده و سود شما را کاهش میدهد.
دوره پیشرفته دیجیتال مارکتینگ
در سطح نخست که ما در دوره جامع مدیریت دیجیتال مارکتینگ به آموزش آن میپردازیم، هر آنچه برای حضور قدرتمند کسب و کار خود در فضای دیجیتال نیاز دارید را به شما آموزش میدهیم و زمینه برای یک استارت قدرتمند فراهم میشود. اما پس از مدتی فعالیت کسب و کار در فضای دیجیتال، برای پیشی گرفتن از رقبا در بازار آنلاین به مرور نیازهای جدیدی نمایان میشود که عملا در سطح بسیار پیشرفته دیجیتال مارکتینگ قرار دارند. از این رو ما دوره پیشرفته دیجیتال مارکتینگ را نیز طراحی کردهایم تا دانش و مهارت شما را ارتقا داده و زمینه را برای رسیدن شما به صدر بازار آنلاین فراهم کنیم.
جمع بندی
در این مقاله با چیستی دیجیتال مارکتینگ و تفاوت آن با بازاریابی کلاسیک آشنا شده و اطلاعاتی شامل بررسی سازوکار تبلیغات در فضای دیجیتال، مقایسه ارتباطات یکپارچه بازاریابی با کانالهای دیجیتال مارکتینگ، اثربخشی و مقرونبهصرفگی دیجیتال مارکتینگ و نکات مهم برای انتقال بیزینس به فضای دیجیتال، کسب کردید. نهایتا سولات رایج و نقشه راهیادگیری به سمعونظر شما رسید.