
روش هدف و وظیفه برای تنظیم بودجه تبلیغات توسط اکثریت بزرگترین تبلیغ کنندگان در ایالات متحده استفاده می شود. 5 بر اساس این روش، یک شرکت ابتدا اهداف تبلیغاتی خود را تعیین می کند. این اهداف ممکن است شامل دستیابی به درصد معینی از جمعیت یا مشتریان احتمالی، ایجاد آگاهی از محصول در میان درصدی از افراد در یک بازار یا منطقه جغرافیایی خاص و غیره باشد.
پس از تعیین این اهداف، شرکت محاسبه می کند که کدام رسانه و با چه هزینه ای خریداری کند. این هزینه ممکن است با تصمیم گیری در مورد اینکه چه درصدی از کل جمعیت باید توسط تبلیغات به دست آید و هر فرد در آن جمعیت چند بار باید در معرض پیام تبلیغاتی قرار گیرد به دست آید. هزینه به دست آوردن این دامنه و فرکانس تبلیغات سپس به بودجه تبلیغاتی تبدیل می شود.
این رویکرد منطقی تر از دو رویکرد قبلی است زیرا وظایف خاص تبلیغات را به مقدار پولی که برای انجام آن وظایف صرف می شود مرتبط می کند. همچنین تئوری اثر تبلیغات را به تصمیمات بودجه مرتبط می کند. به عنوان مثال، اگر هدف اصلی تبلیغات توسعه آگاهی در بین عموم باشد، در این صورت به تعداد کمتری از افراد در معرض دید نسبت به زمانی که هدف دستیابی به اولویت مشتری برای محصول باشد، نیاز است.
مشکل اصلی این رویکرد این است که به طور کامل رابطه بین اثرات کوتاه مدت و بلندمدت تبلیغات را در نظر نمی گیرد یا آنها را بلافاصله به تصمیم بودجه تبدیل نمی کند. علاوه بر این، اگرچه تعداد معینی از مواجهه ها ممکن است تأثیر خاصی بر روی مخاطب ایجاد کند، این رابطه همیشه ثابت یا قابل اندازه گیری نیست. با این وجود، روش هدف و وظیفه بهبودی نسبت به روش درصد فروش و روش برابری رقابتی است. این روش با استفاده از مدل های مختلف ریاضی اصلاح شده است. شرکتهای تبلیغاتی بزرگ مدلهای داخلی خود را توسعه دادهاند که از آن برای تنظیم بودجه در دستههای خاص محصول و خدمات استفاده میکنند. این عمل نشان دهنده این باور است که به یاد ماندنی بودن و کارایی تبلیغات بر اساس دسته بندی محصول یا بر اساس عوامل جغرافیایی یا جمعیتی متفاوت است.